نشان تجارت - صفحاتی پر از جملات انگیزشی و انرژی مثبت، مثل اینها: «انرژی مثبت برای چیزهایی که نیاز داری بفرست. برای اطرافیانت انرژی مثبت بفرست. مقداری هم انرژی آرامش بخش برای مردم آسیبدیده و جنگزده دنیا کنار بگذار. در زندگی هیچ لذتی بزرگتر از غلبه بر سختی نیست. لذت یعنی عبور از یک پله و رفتن به پله بعدی. آرزوهای جدیدت را روی دیوار بچسبان و هر روز ۱۵ دقیقه به آنها خیره شو. بهترین نسخه خودت باش.»
اگر بخواهم پندهایشان را برایتان ردیف کنم مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد، اما هرچه هست ادارهکنندگان این صفحات فالوئر زیاد دارند و کسب و کارشان را به همین پندها بدهکارند وگرنه از هدف اصلی خود این همه دور نمیافتادند و یکشبه متخصص نمیشدند. کارشناسان از رواج این نوع روانشناسی به عنوان «روانشناسی زرد» یاد میکنند.
احمد احمدیپور، روانپزشک و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی آزاد تهران در این باره میگوید: «روانشناسی زرد به عنوان شبه علم تلقی میشود. این مدل از روانشناسی نه تنها پایه علمی ندارد که جنبه اثربخشی آن هم زیر سؤال است.
متأسفانه این نوع روانشناسی چنان گسترشی پیدا کرده که خیلیها حتی متوجه به دام افتادن در چنین تلهای نمیشوند یا دیر به این نتیجه میرسند که از روش ناکارآمدی استفاده میکنند. در پس این روشهای تبلیغی، مقاله و کتاب معتبری وجود ندارد و استاندارد و مرجع نیستند. این مدل کسب و کار با خلق و خوی مردم نه تنها ارزشمند نیست که غیراخلاقی نیز است.»
وی ادامه داد: «در روانشناسی زرد میگویند، میتوانیم به سرعت حال خوب داشته باشیم، احساس خوشبختی کنیم و ثروتمند شویم و خاطرات تلخ گذشته را به کل فراموش کنیم. قوی باشیم، مدیر باشیم، استثنایی باشیم و... آیا با پرداختن به چنین مسائل و ناکامیای که نسبت به نتیجه ایجاد میشود فرد بیش از گذشته احساس یأس و درماندگی، تنهایی، فقر و ضعف نخواهد کرد؟
این سادهانگارانه است که فکر کنیم برای حل مشکلی که ایجادش سالها طول کشیده گفتن یک جمله و تمرین فوری کافی است. در کل هرگونه توصیه یا روش درمانی که به افراد قول بهبود آنی بدهد، زیر سؤال است و باید درباره آن شک و تردید داشت.»
به گفته او روانشناسی زرد بیش از حد تأکید دارد که مسائل پیچیده و نیاز به نقد و بررسی بالا را به زبان خیلی ساده بیان کند. این سادهانگاری باعث مشکلات بعدی میشود. ساده انگاشتن مفاهیم روانشناسی قابل درک و هنر درمانگر است، اما به شرط اینکه ماهیت موضوع جوری تغییر نکند که اثر معکوس روی مخاطب بگذارد. روانشناسی زرد تغییر خلق و خوی یک شبه را تبلیغ میکند و افراد فکر میکنند حرفهای انگیزشی چوب جادویی خواهد بود که موجب تغییر پایداری در آنها میشود. مخاطبان هم گول اینگونه تبلیغات را میخورند و وقتی نتیجهای نمیگیرند سرخوردهتر از گذشته به زندگی ادامه میدهند.
او ادامه میدهد: «خیلی از افرادی که از این روش استفاده میکنند اصلاً مدرک تحصیلی ندارند. درحالی که پرداختن به بحث سلامت روان یک حوزه تخصصی و گاه فوق تخصصی است. افراد غیرمتخصصی که از این روش استفاده میکنند، بیشتر درحال مطرح کردن خودشان و توجهطلبی از سوی جامعه هستند و اصلاً هم برایشان مهم نیست که واقعاً حال مخاطب در برابر چنین توصیههایی خوب میشود یا نه؟
حتی ممکن است مخالفان جدی و انتقادهای جدی در پیج خودشان داشته باشند، اما آنچه برایشان ارزشمند است توجهی است که میگیرند و مثبت و منفیاش مهم نیست. این افراد سلبریتیهای کاذبی هستند که میخواهند یک شبه معروف شوند و فکر میکنند با معروف شدن، حرفی برای جامعه خواهند داشت. عدهای هم فقط میخواهند مشهور شوند، کسب درآمد کنند و با سلامت مردم کاسبی راه بیندازند. اما متأسفانه افراد تحت فشار هم، چون اغلب صبر و حوصلهشان سرآمده میخواهند به جای اینکه دنبال درمان بلند مدت بروند با این روش به نتیجه برسند.»
علی بذرافشان، روانشناس هم این وضعیت را اینگونه تحلیل میکند: «از روزی که انسان بوده، روانشناسی هم بوده، اما از دویست سال قبل سؤالاتی درباره سلامت روان و روانشناسی مطرح شد که روانشناسی را بشدت علمی کرد. اما روانشناسی زرد هیچ بویی از این اصول علمی نبرده است. بخشی از روانشناسی زرد میگوید تلاش نکن، دعا کن، بلکه مراقبه کن و تابلوی آرزوها برای خود درست کن تا به چیزهایی که دوستداری برسی. اینها راحتترین کارهای ممکن برای تغییر است و روانشناسی زرد تبلیغکننده راحتی و تلاش نکردن است.»
او ادامه میدهد: «روانشناس زرد میگوید احساس خوبی داشته باش تا رفتار خوبی داشته باشی، اما من روانشناس میگویم اول باید فکرت را اصلاح کنی تا احساست تغییر کند و اصلاح شود. وقتی احساست تغییر کرد، رفتارت هم تغییر میکند. بلاگرهای مختلف و اینفلوئنسرها بیشتر روی اینها کار میکنند که اگر ما دنبال پولدار شدن و خرید خانه، مشهور شدن و خوشتیپ و خوشاندام شدن هستیم، چکار باید کنیم؟
آنها از اصلاح فکر میگویند، اما این را بدانید که اصلاح فکر ما به این راحتیها اتفاق نمیافتد و هرکدام از این موارد تلاشهای خودش را میخواهد. با نشستن و زل زدن به تابلوی آرزوها اتفاقی نمیافتد و فقط خود اینفلوئنسرها و فروشندگان این ایدهها پولدار میشوند.
کسانی که امید میفروشند و پول میگیرند و خریدار امید را اتفاقاً به پوچی میرسانند. آن وقت مثلاً دنبالکننده این صفحات فکر میکند لابد طرف درست تمرکز نکرده. گاهی آنها از اصطلاحات علمی استفاده میکنند، اما نه در جای درست خودش، مثل استفاده از مدیتیشن و تمرکز، اما نحوه استفادهشان غلط است.»
به گفته این روانشناس، قانع کردن افرادی که دنبال روانشناسی زرد هستند واقعاً سخت است، چون ذهن انسان اساساً دنبال آسانترین راهها میگردد. تغییر ذهن تنبل سخت است و روانشناسی زرد آسانترین راه برای خواستههای ذهن تنبل است. در این شرایط ذهن فاکتورهای دیگر را برای رسیدن به هدف نادیده میگیرد و فکر میکند با انرژی مثبت میتواند خیلی چیزها را تغییر دهد. درحالی که فاکتورهای دیگر هم برای رسیدن به هدف مهم هستند مثل این است که یک نفر سرطان بگیرد و فکر کند فقط با تمرکز خوب میشود. این از خطاهای روانشناسی زرد است.
او تأکید میکند: «روانشناسی زرد روی ترسهای ما کار میکند و روانشناسان زرد این اصول را دانسته یا نادانسته بهکار میبرند. مثلاً به ما میگویند دیوار آرزو بسازید یا هر روز یک ساعت تمرکز کنید. شاید بپرسید ضررش کجاست و چه آسیبی به فرد میرساند؟ اتفاقاً این پروسه آسیبزاست، چون هر فردی همانطور که یک میزان انرژی جسمی در طول روز دارد، همانقدر هم انرژی روحی دارد. روانشناسان زرد با پندهای نادرستشان انرژی روحی شما را میگیرند و درنهایت سرخورده میشوید.»
باید بدانید روانشناسی زرد نقطه مقابل روانشناسی علمی است. به گفته روانشناسان معتبر هر تغییری با درد همراه است. روانشناس با روشهای علمی و تمرینهایی که به شما میدهد این تغییر را انجام میدهد. لازمه موفقیت و زندگی بهتر تغییر کردن در احساسات و رفتار ماست و هر تغییری هم با سختی و تلاش اتفاق میافتد نه با خیره شدن به دیوار آرزوها، فرستادن انرژی مثبت، مراقبه یا...